استان فارس چند روزی است که افتخار استقبال از 100 شهید گمنام تازه تفحص شده را دارد.پیکرهای شهدای گمنام در جای جای استان شهید پرور فارس تشییع می شوند و فضای این دیار را عطرآگین می کنند.از جمله این مناطق سرحد چهاردانگه در شهرستان اقلید میباشد.
بسم رب الفاطمه بانوی عشق - یار غمخوار علی در کوی عشق
آن سپردار علی روز بلا - مخزنالاسرار رنج کربلا
به مناسبت سالگرد عملیات کربلای پنج و تشییع 94 شقایق گمنام در شیراز مثنوی «داغ شقایق» تقدیم به شهدای گمنام هشت سال دفاع مقدس
چشم دریا خونفشان، غَم داغ را - کربلا برپا همه آفاق را
شد خبر دل را که بویی میرسد - صاحب سِرِّ مگویی میرسد
کربلا را لاله رویی میرسد - غرقه در خون روی و مویی میرسد
از خُم کوثر سبویی میرسد - از مِی حق تَر گلویی میرسد
دست بازو بسته چون حیدر کَسی - پیکر دریادلانی اطلسی
میچکد خون از گلوی لالهها - شهر حافظ مست بوی لالهها
عاشقی یعنی که زهرا پیشگی - یار و غمخوار ولی، هَمّیشگی
عاشق یعنی که در بحر بلا - همچو غواصان بنوشی مِی زِ لا
لا چو گشتی در اِلای فاطمه - ره بیابی کربلا را خاتمه
چشم دریا خونفشانِ یاسِ عشق - غرقه در خون آمده غواصِ عشق
آنکه شیرینش به جان، زهراست او - هر دَمَش یک کربلا برپاست او
گفتم از زهرا نفس آتش گرفت - سینه شوقِ یالثاراتش گرفت
گفتم از زهرا لبانم سوختند - آتشی در سینهام افروختند
کیستی اِی زُهرۀِ مغموم عشق؟ – نقشِ خونین خدا بر بوم عشق
سینۀِ دریا غریقِ داغِ یاس - کرده بر تن خاکِ صحرا، خون لباس
سینۀِ سرخ شقایق، داغِ عشق - بوی زهرا میدهد آفاقِ عشق
میتپد دریادلی را دل به خاک - عشق زهرا کرده مستان را هلاک
یادگار از عشق زهرا سینهچاک - استخوانی مانده بر جا و پلاک
استخوانها را کفن پوشیدهاند - در کنارِ هم شقایق چیدهاند
کربلا را محرم راز آمدند - کربلای پنجیان بازآمدند
آن پرستوها به پرواز آمدند - بالوپرها غرقه خون بازآمدند
از سفر بازآمدند آن یارها - با خمینی آن علم بردارها
گَشته گم یوسف به کنعان آمدند - شهرِ حافظ را به مهمان آمدند
در کفنپوشیده تنها آمدند - جان فداییهای زهرا آمدند
استخوانها بوی همت میدهند - بوی درد و رنج و محنت میدهند
بوی یاس خورده سیلی میدهند - بوی روی گشته نیلی میدهند
بوی پهلویِ شکسته میدهند - بوی بازوهایِ بسته میدهند
بوی فرقِ غرقه در خون میدهند - بوی فکه بوی مجنون میدهند
استخوانها بوی خیبر میدهند - داغ همت بر دل ما مینهند
دستِ دل بر دامن سروی بلند - رفته دل در دام گیسویی به بند
قومِ بوده کربلا آرامشان - بی کفن در خاکِ غربت بینشان
دستهگلهای کفنپوش آمدند - گشته یاران فراموش آمدند
کرده نوش از لعل حیدر جامها - بازگشتند از سفر گمنامها
آتشی در سینه، بر لب آه سرد - رود خون از دیدهها جاری به درد
کاروانی میرسد لبریز مَرد - عاشقانِ کربلا را خون نَوَرد
کربلا آن قبلۀِ آمالشان - نُهفلک آشفتهحالِ حالشان
میزند بر ساحلِ دل، موج غم - استخوانها خفته در آغوش هم
خفته در خاک بلا غواص عشق - حرمت حق تا بدارد پاس عشق
حق که باشد جز حسین و فاطمه - کربلا باشد بر این ره خاتمه
حق حسین است و حسین است عین حق - وز غم او گشته این عالم خَلَق
در ازل او عهد ما را بست اَلَست - از برایِ او هویدا گشته هست
یک بلی گفتیم و عالم شد بلا - قبلۀِ ششگوشه بر پا کربلا
نقطه پرگار هستی شد حسین - برمدار او بگردد عالمِین
در حریمش کَس نگردد خاصِ عشق - تا نگردد در یمش غواصِ عشق
آنکه غواصی کند در بحر او - کی نماید جز بلا را آرزو
غوطه چون خوردی در این بحر عمیق - یابی اندر او همه دُرّ و عقیق
هرکه این ره رفته برگشتش چو نیست - عمق این دریا نداند کَس که چیست
هرکه یک قطره خورد زین آب عشق - تا ابد گردد دلش بیتاب عشق
در یم او هرکهای غواص شد - عاقبت بر نیزه چون عباس شد
به امید ظهور حضرت یار ...
پنجشنبه اول بهمن ماه 1394 منصور نظری