تابناک بوشهر: سخنان چند باره اسحاق جهانگيري درباره روزنهها و مفرهاي فساد هشدار دوبارهاي است كه اين مقام عاليرتبه دولتي يقيناً با اطلاع از پس و پشت واقعيات موجود بر زبان ميراند. وقتي او ميگويد عدهاي كماكان به دنبال فضاي تحريم و حفظ شرايط همان دوران با هدف واسطگي بين شركتهاي خارجي و داخلي هستند تا درصد بگيرند و هزينه كشور را به نفع درآمد خود، بالا ببرند بايد به دنيا بگوئيم اگر با واسطهها كار كنيد در ليست سياه ما قرار ميگيريد. در مناقصهها بايد مستقيم وارد شويد و در معاملات بايد با نهادهاي قانوني و مستقيم دولت اتصال يابيد...
سردبیر اطلاعات در ادامه یاداشت این روزنامه می نویسد: اسحاق جهانگيري بارها و بارها درباره فساد هشدار داده است. جملات «فساد سيستمي در حال شكلگيري است» و «فساد مثل موريانه به جان كشور افتاده است» از جمله سخنان بسيار اين مرد دولت است. حتي در دولت قبل نيز او با انتشار نامهاي گفت كه طي فقط چند سال اخير به اندازه تاريخ اكتشاف نفت در ايران، درآمد نفتي كسب شد(950 ميليارد دلار) و معلوم نيست چرا وضع اقتصاد كشور اين گونه است. البته در آن نامه، بيشتر انتقاد جهانگيري متوجه سوء مديريت بود. به هر حال، مجموعه اين رخدادهاي نگران كنندهاي كه به تعبير جهانگيري موريانه وار منجر به خلق پديده شگفتانگيز بابك زنجاني و فساد 3 هزار ميلياردي و گم شدن عجيب دكل عظيمالجثه نفتي شده است، بايد همه مسئولان كشور را به جاي لاپوشاني، نگران كند. اتفاقاً جهانگيري گزندگي سخنانش از روي صداقت و دلسوزي است نه سياه نمايي و تخريب. نهيب جهانگيري، هشدار راهنماي دلسوزي است كه در پيچ تند جادهي بيحفاظ، به خودروي بيچراغ فرمان ايست ميدهد...
مهمترين نگراني كه مسئولان بايد از حيث سيستمي شدن فساد داشته باشند، اضمحلال ثروت جامعه نيست، هر چند ثروت جامعه قدر و اهميت محكمي دارد و هيچ كس نبايد به آن تعرض كند، اما مهمترين خطر بواقع از دست شدن «اعتماد» است. اعتماد ميان شهروندان و حاكميت اگر گسسته شود، همه ثروتهاي طبيعي و مادي چاره ساز نخواهد شد. اعتماد بزرگترين ثروت اجتماعي است و فساد، قاتل آن.
فساد، در تعريف كلاسيك، «انحراف يقه سپيدان» است. جرم يقهسپيد از سوي شخصي صورت ميگيرد كه در حين جرم در مرتبه بالايي قرار دارد، آراسته لباس پوشيده و زيبا سخن ميگويد. از پايگاه اجتماعي بالايي برخوردار است و معمولاً به او احترام ميگذارند. اينان به دليل موقعيتشان انتظار نميرود كه مرتكب جرم شوند. اما از پايگاه اجتماعي، فرهنگي يا سياسي خود به عنوان ابزاري براي انجام جرم استفاده ميكنند. فرد فقير و ناشناسي كه مرتكب جرم ميشود معمولاً شناسايي و دستگير ميشود حال آن كه مجرمين يقه سپيد از آنجا كه ميتوانند پوششي بر كارهاي مجرمانه خود داشته باشند، به سادگي دستگير نميشوند. مجرمين يقه سپيد از طريق پول، اعمال نفوذ سياسي يا بهرهگيري از موقعيت اجتماعي و فرهنگي حتي ميتوانند از ابزارهاي قانوني به نفع خود استفاده كنند. مجرمين يقه سپيد معمولاً به ندرت مجازات ميشوند.
رايج ترين جرايم يقه سپيدان اختلاس مالي، تقلب در تجارت، تقلب در فرايندهاي انتخاباتي، رشوه و تخلف از قوانين است. اين جرايم از كساني كه داراي پست عالي سازماني هستند تا كارمنداني كه رشوه ميگيرند را شامل ميشود. در اغلب جرايم اين طبقه اجتماعي معمولاً زيان ديده شخصي وجود ندارد بلكه سازمان يا دولت زيان ميكند و اموال عمومي قرباني ميشود. افسري كه به جاي جريمه، رشوه ميگيرد در واقع زيان شخصي متوجه راننده خلافكار نكرده است، بلكه دولت را از حقوق قانوني دولتي ـ اموال عمومي ـ محروم كرده و بينظمي را به جامعه تزريق كرده است.
در همه موارد جرايم يقه سپيدان، اعتماد ـ به عنوان بزرگترين ثروت اجتماعي ـ هزينه ميشود. زمين خواري و كوه خواري و جنگلخواري و رودخواري و .... از شاخصترين نمونههاي جرايم يقه سپيدان در سطح خُرد است. اين رخداد از پيوند افراد فرصتطلب سودجوي پول پرست بياعتنا به منافع ملي با مديراني در سطح مياني رخ ميدهد. در پي آن، مردم مثلاً به مديران شهرداري يا استانداري يا اداره منابع طبيعي بياعتماد ميشوند و همه آنها را ـ روا يا ناروا ـ فاسد ميدانند. اگر گروهباني از رانندهاي رشوه ميگيرد موج بياعتمادي مردم را به سلسله مراتب نهاد راهنمايي و رانندگي بياعتماد ميكند و اگر... كارخانهاي، برجي، قصري و.... خلاف قانون احداث شد يا كالايي از مجاري غير رسمي وارد شد مردم سازمانهاي متولي آن را اعم از شهرداري و استانداري و وزارت صنايع و بازرگاني و گمرك و استاندارد و... را مجرم ميدانند و مجموعه اينها يعني دولت.
امروز اعمال حاكميت دولت ـ به معناي نهاد حاكميت ـ به شهروندان، از مسير و با ابزار «اعتماد» است. چنانچه مردم به دولت اعتماد نداشته باشند، كوچكترين و پيشپا افتادهترين كارهاي دولتي قابل انجام نيست و اگر در به اين پاشنه بگردد همه اجزاي حاكميت زيان ميكنند و همه اعضاي جامعه.
كساني كه فساد ميكنند، كساني كه مفرهاي فساد را باز ميگذارند و كساني كه جلوي بستن مفرهاي فساد را ميگيرند، به يك اندازه به كشور خيانت ميكنند و به ياري هم بر سر شاخ بن ميبرند...
در اين ميان، متأسفانه كساني به جاي همراهي با معاون اول و دولت براي بستن مجاري فساد، با تيغ و طعن سياهنمايي و سياهبيني، به او هجوم ميبرند... حال آنكه، عاليترين مسئولان كشور بر ضرورت مقابله با فساد تأكيد دارند... همانطور كه در بند 19 سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي كه توسط رهبري به دولت ابلاغ شد، بر ضرورت شفافسازي و مقابله با فساد تأكيد شده است، تا فساد از پس پرده در نيايد و تا ميزان اهميت و خسران آن معلوم نشود و تا هزينه هنگفت آن براي اكنون و آينده كشور به تصوير نيايد، باور و عزم مقابله با آن چندان بنياني نخواهد بود. براي مقابله با فساد به اراده و عزم و باور و اقتداري بيشتر از آنچه تاكنون بوده نياز داريم.
پس تيزي سخن اسحاق جهانگيري از تيز بيني اوست نه تيرهبيني او.